Wednesday 3 June 2009

زمان


کمی دیر است زمان بهر دل ما
تحمل باید و صبر فراوان
نکردیم وعده ی اعجاز بر خود
ولیکن آگهیم از موسم گل
چه دانی چرخ گردون را چه دارد
بسا خرسند و ممنونم نماید
و یا ماند به حال هر زمانش
کشد جانم به زنجیر و طنابش
به هر طوری که گردد این معما
نگردد بد تر از پائین و بالا
به هر شکلی کشیدیم خود به اینجا
و حالا دست رود است قایق ما
نشسته در کناری بی هیاهو
بدل اکنده ایم از بانگ یا هو
به طوفان و به موج این زمانه
من و دل مانده ایم در کنج خانه
به یک ایما اشارت گر نماید
در زندان ما از بن برارد
بسازد جان مولا روز ما را
بخنداند دل و دنیای ما را
کمی دیر است زمان بهر دل ما
تحمل باید و صبر فراوان

رامین

No comments:

Post a Comment