Monday, 19 December 2011
Thursday, 1 December 2011
زعفران
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد / همه عنبر و زعفران سوختند
به روز خجسته ســر مهر ماه / به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی / گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوری هـا بپرداخـتـنـد / به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان، شادکام / گـرفتند هـر یک ز ياقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو / جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد / همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت / تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه مهر / به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
فردوسی
Subscribe to:
Posts (Atom)